تو زلزله من به زیر آوارت نه
درگیر منی و من گرفتارت نه
من ساحل آرام و تو موجی سرکش
می آیی و هیچ کس جلودارت نه
شهرام درویش
آدینه و مشق همگان صبر شود
بی او نشود که هر شبی قدر شود
یا رب ! نکند پس از شب یلدایی
در وقت سپیده سهم ما قبر شود
شهرام درویش
اسیر دست طوفان و تگرگم
گلی افتاده در آغوش مرگم
من آن آشفته تقویمم که بی تو
بهاران کنده شد از برگ برگم
شهرام درویش